حرمت ابدی زوجین به دلیل جهل به احکام شرعی ـ شیردادن به نوزاد توسط مادربزرگ
0 89
پرسش:
با عرض سلام محضر استاد مکرم حجتالاسلام راجی و اعضای فعال سایت
جدیداً در شبکههای اینترنتی پیامهایی آمده که زنوشوهری به حج رفتهاند و کودک شیرخوارشان را به مادر دختر سپردهاند و این مادربزرگ به نوهی دختریاش شیر کامل با شرایط داده است، حال این دختر و پسر حرام موبد میشوند.
از قول حضرتعالی نقل کردهاند که فرمودهاید آیتالله مکارم قائل به حرمت نیستند، خواستم بدانم واقعاً چنین است؟
آیا ایشان میگویند حرام ابد نمیشوند؟ مگر ما قاعده نداریم که لا ينكحون أب المرتضع في أولاد صاحب اللبن
پرسش من برای این نیست که شما اشتباه میگویید، اگر شما نقل کنید، بدون مدرک برای ما حجت هستید، فقط شک داشتم آیا این کلام از ناحیهی شما است یا به شما نسبت کذب یا یک کلاغ ۴۰ کلاغ شده است.
به فتوای معظمله، احتیاط مستحب است که زن، بچهی دختر خود را شیر کامل ندهد. همچنین بچهای را که شوهر دخترش از زن دیگر دارد. (لذا در فرض سؤال شما، حرمت بین زن و شوهر نمیآورد و زوجیّت کمافیالسابق باقی است.) (۱)
برای توضیح از دلیل فتوای معظمله میتوانید به أنوارالفقاهة ـ كتاب النكاح (آیتالله مکارم شیرازی)، ص۵۸۰ و ۵۸۱ رجوع نمایید. (۲)
شایانذکر است “لا ينكحون” که در سؤال آوردهاید اشتباه است، زیرا هیچگاه یک فعل دو فاعل نمیگیرد، حتی اگر مرادتان جمع باشد، فقط فاعل را باید جمع بیاورید و فعل قبلش مفرد میآید. (۳) لذا صحیحش “لا ينكح” (۴) است.
منابع:
(۱) توضیحالمسائل، ص۴۰۲، م۲۱۱۴ / احکام خانوادهی معظمله، ص۳۶۰، س ۸۲۲ و ۸۲۳ / سایت رسمی معظمله، قسمت استفتائات رضاع، بخش محارم رضاعی
(۲) إذا أرضعت امرأة ولد بنتها:
أقول: هذه المسألة ليست مسألة جديدة، بل هي نتيجة ما مرّ في المسألة ۱۲، من أنّه لا ينكح أب المرتضع في أولاد صاحب اللبن، و لكن كرره قدّس سرّه لفروع تترتب عليها و فیالواقع هذه المسالة تتركب من خمسة فروع:
۱ـ لا فرق في مسألة حرمة نكاح أب المرتضع في أولاد صاحب اللبن، بين كون الرضاع سابقا على التزويج أو لاحقا، فلو أرضعت الجدّة أولاد بنتها، (سواء كان ذكرا أو انثى)، حرمت بنتها في بيت زوجها، لأنّ الزوج و هو أبو المرتضع لایجوز له نكاح أولاد صاحب اللبن و منها زوجته؛ و قد مرّ أنّها بمنزلة بنته، و عمدة الدليل عليه رواية ابن مهزيار.
هذا، و لكن قد ناقشنا في هذه المسألة، و أنّه لا دليل على حرمته وفاقا لغير واحد من أكابر الأصحاب، فالحكم بالحرمة و أبطال النكاح مشكل جدا.
۲ـ لا فرق بين أن يكون لبن الجدّة، لبن ابى البنت، أو من لبن زوج آخر؛ كما إذا مات أبو البنت و تزوجت الجدة بزوج آخر و أرضعت من لبن زوجها الجديد ولد بنتها، و حينئذ تحرم البنت على زوجها، لما عرفت من حرمة أولاد المرضعة نسبا أيضا على أبي المرتضع على المشهور.
و قد ناقشنا في ذلك أيضا، فلا تحرم على المختار.
۳ـ و لا فرق أيضا بين أن تكون المرضعة، أمّ هذا البنت أو زوجة أبيها، فانّ أب المرتضع لایجوز له نكاح أولاد صاحب اللبن من أيّة زوجة كانت؛ لعموم الدليل على قول المشهور؛ و قد ناقشنا في ذلك أيضا.
۴ـ لا أثر لإرضاع الجدّة من ناحية الأب، أولاد ابنها؛ لأنّها لا تدخل في عموم لا ينكح أبوالمرتضع في أولاد صاحب اللبن؛ فانّ أبا المرتضع و هو الابن يكون بمنزلة الأخ لابنه، لأنّ كلا منهما شرب من لبن الجدّة، و لا يضرّ هذا بشيء و لا ربط له بحلّيّة زوجته و إن شئت قلت في مسألة الجدة من ناحية الام، تكون زوجته اخت ولده، فتكون بمنزلة بنته و هنا يكون نفس الزوج أخو ولده.
۵- قد ينتفى الموضوع، فينتفى الحكم بانتفاء الموضوع، و هذا في ثلاث صور: طلاق الزوجة (أي البنت) أو موتها أو وفاة زوجها، فانّه لا يبقى موضوع لحرمة البنت في بيت زوجها لعدم الزوج أو الزوجة؛ هذا كله على مختار المشهور.
نعم، تبقى آثاره بالنسبة إليها بعد الطلاق، إذا أراد التزويج من جديد، أو بالنسبة الى اختها، لعدم جواز نكاح أبي المرتضع في أولاد صاحب اللبن مطلقا، هذه المرأة أو اختها؛ و اللّه العالم.
أنوارالفقاهة ـ كتاب النكاح (لمكارم)؛ ص۵۸۰ و ۵۸۱
(۳) مثلاً میگوییم: قال الناسُ و نمیگوییم قالوا الناسُ / یا مثلاً میگوییم جاء علیٌ (مفرد) یا جاء الناس (جمع)، برای هر دو از فعل مفرد استفاده شده است. یا در سوره بقره، آیه ۲۱۳ میخوانیم: کان الناسُ امة واحدة، و نیامده کانوا الناس … (چون کان ۲ اسم نمیگیرد) / و یا در سوره یونس، آیه شریفه ۲۴ میخوانیم: …مما یاکل الناسُ و الانعامُ… (از آنچه مردم و چهارپایان از آن میخورند، یعنی معنای جمع میدهد) و نیامده یاکلون الناسُ و الانعامُ … / یا مثلاً در سوره مبارکه طه، آیه شریفه ۵۹ میخوانیم: و أن یحشر الناسُ ضُحیً … (همهی مردم را پیش از ظهر گرد هم میآورند) و نیامده و أن یحشروا الناسُ ضُحیً…
بله میتوانیم در تمام این موارد یا موارد دیگر فعل را دوم بیاوریم و در آنجا جمع میآید. مثلاً بگوییم: الناسُ قالوا / الناسُ کانوا / المسلمون جاءوا و…