داستان های فقه آموز

ماجراهای فقه‌آموز (قسمت ۳۸)

#ماجراهای_فقه‌آموز (قسمت ۳۸)

داستان فقهی: شب شعر
درس ادبیات آن روز تمام شده بود که آقای دهقان گفت:
بچه‌ها، بیاین وقت باقی‌مانده را یک شب شعر کوچیک راه بندازیم.

هنوز حرف آقای دهقان تمام نشده بود که:

سعید بلند شد و با صدای بلند خواند:
ای خدایی که خالق خرسی چو مرا آفریده‌ای، مرسی!

امیر پشت سرش ادامه داد:
ای خدای خالق میمون، بنده را آفریده‌ای ممنون!

کلاس پر از هیاهو و خنده شد. سجاد هم با شور گفت:
ای خدایی که خالق موشی، پس کجایی عزیز من کوشی؟

در همین حال، سینا دستش را بلند کرد. معلم بچه‌ها را به آرامش دعوت کرد و به سینا اجازه داد سؤالش را مطرح کند.

سینا پرسید:
آقا اجازه، آیا خواندن چنین اشعاری جایز هست؟ توهین به خدا نمی‌شه؟

آقای دهقان کمی مکث کرد، سپس آرام و با لبخند گفت:
سؤال خوبیست. طبق نظر مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (حفظه‌الله تعالی)، اگر در نظر عرف توهین باشد، خواندن این اشعار حرام است.

بعد آقای دهقان خودش با صدایی رسا و زیبا شروع کرد به خواندن اشعاری از شهریار: علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
بچه ها محو متن پرمعنا و صدای دلنشین آقای دهقان شده بودند که زنگ مدرسه به صدا در آمد.

________________

 ۲۷ شهریور _ روز شعر و ادب فارسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا