
ماجراهای فقهآموز (قسمت ۳۴)
﷽
#ماجراهای_فقهآموز (قسمت ۳۴)
داستان فقهی: سایه ماه، روشنای نماز
ساعت از ۸ گذشته بود. استاد با جدیت مشغول توضیح فرمولهای پیچیدهی ریاضیات مهندسی بود که بیشتر شبیه معمای ناسا بود تا درس دانشگاه، اما من مدام به ساعتم نگاه میکردم. عقربهها انگار لج کرده بودند و آرامتر از همیشه حرکت میکردند. دلم میخواست زودتر کلاس تمام شود، چون امشب همه فامیل در خانهی دایی مهرداد جمع میشدند و قرار بود دورهمی شیرینی داشته باشیم.
بالاخره زنگ کلاس خورد. با عجله وسایلم را جمع کردم و خودم را به خیابان رساندم. تاکسی گرفتم و تمام مسیر، ذهنم درگیر دورهمی و صدای خندهی دخترای فامیل بود.
بین راه چشمم به آسمان افتاد. لحظهای با خودم گفتم: «چرا ماه اینجوری شده؟!»
ولی بلافاصله دوباره به یاد مهمانی امشب افتادم و تغییر وضعیت ماه یادم رفت.
وقتی به خانه دایی رسیدم و در را باز کردم، با صحنهای روبهرو شدم که اصلاً انتظارش را نداشتم. فضای خانه کاملاً متفاوت بود؛ چند نفر آرام مشغول نماز بودند، دو سه نفر کنار شیر آب وضو میگرفتند، و سکوتی عجیب بر جمع حاکم بود. با خودم گفتم: «یعنی چه اتفاقی افتاده؟ چرا حال و هوای همه فرق کرده؟»
خیلی زود جوابم را گرفتم؛ امشب ماهگرفتگی (خسوف) بود و همه برای خواندن نماز آیات آماده شده بودند. من هم وضو گرفتم تا همراهشان نماز بخوانم.
اما گوشه پذیرایی، زینب و سوسن را دیدم که کنار هم نشسته بودند و آرام آرام شوخی میکردند و میخندیدند. جلو رفتم و گفتم:
– «پاشید! تنبلا… الان وقت خندهست؟ برید نمازتون رو بخونید!»
هر دو با خنده جواب دادند:
– «به ما واجب نشده خانم مهندس.»
و دوباره ریزریز خندیدند.
مامانم از دور صدایم زد و گفت:
– «ولشون کن مامان، اونا عذر شرعی دارن. بیا که وقت وجوب نماز داره میگذره.»
ساعت از ۲۲:۳۰ گذشته بود که ریحانه وارد شد. او هم مثل من خبر نداشت خسوف رخ داده. وقتی فهمید، با عجله سراغ وضو رفت. قبل از اینکه نیت کنه، خاله زهرا گفت:
– «ریحانه جان، چون ماه داره از گرفتگی بیرون میاد، باید نماز ما فی الذمه بخونی.»
بعد از نماز، وقتی همه سر سفره شام نشستیم، زینب پرسید:
– «خاله زهرا، من باید بعداً قضای نماز آیات رو بخونم؟»
خاله لبخندی زد و گفت:
– «نه عزیزم، اصلاً بر شما واجب نیست.»
ناگهان صدای خنده و شوخی بین جمع پیچید و فضای خانه از سکوت به گرمی و صمیمیت همیشگی تبدیل شد. همان لحظه با خودم فکر کردم: چه خوبه که حتی یک پدیده طبیعی مثل خسوف میتونه هم درس دینی به ما بده و هم خاطرهای شیرین بسازه.
✅ حکم فقهی:
حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای (مدّظلّهالعالی):
اگر در حال حیض یا نفاس زن، خورشید یا ماه بگیرد و تا پایان گرفتگی ادامه داشته باشد، نماز آیات بر او واجب نیست و قضا هم لازم ندارد.