
ماجراهای فقهآموز (قسمت ۲۶)
﷽
#ماجراهای_فقهآموز (قسمت ۲۶)
داستان فقهی: چریک تنهای انقلاب
در زمانی که سیاهی بر کشور سایه افکنده بود و حکومت طاغوت مردم را در فشار و خفقان نگه میداشت، مردی شجاع و مؤمن به نام سید علی قدم در میدان مبارزه گذاشت.
➖ مصادرهی اموال و زمینهای مردم،
➖ مالیاتهای سنگین،
➖ محدود کردن آزادیها،
➖ کاپیتولاسیون،
➖ نابرابری اقتصادی،
➖ فساد گسترده ،
➖ سانسور روزنامهها و کتابها
از جمله ظلمهای حکومت علیه مردم بود. هر صدایی که علیه این ظلمها بلند میشد، با سرکوب و زندان پاسخ داده میشد.
سید علی نمیتوانست این ظلمها را تحمّل کند لذا تصمیم گرفت تا آخرین نفس برای آزادی مردم و برپایی عدالت تلاش کند.
او مانند یک قهرمان ناشناس بود؛
🔹 یک روز لباس کارگر میپوشید،
🔹 روز دیگر کاسب ساده میشد،
🔹 گاهی هم در لباس طلبگی میان مردم میگشت.
سید علی شب و روز با شجاعت فعالیت میکرد، مردم را نسبت به ظلم ظالمان آگاه میساخت و معتقد بود:
«نباید زیر بار حکومت طاغوت رفت و نباید تن به ستم سپرد.»
سرانجام، در یکی از روزهای ماه رمضان مأموران پهلوی او را پیدا کردند و کوچهای را محاصره کردند. صدای تیراندازی در شهر پیچید.
سید علی با شجاعت جنگید و فریاد زد:
«هرگز زندهی مرا نخواهند یافت!»
گلولهها پیکرش را در هم شکست اما روح بزرگش به سوی خدا پر کشید. خبر شهادتش مانند جرقهای آتشین دل مردم را روشنتر کرد و اراده آنان را برای مبارزه با طاغوت محکمتر ساخت.
نام او برای همیشه در تاریخ ایران به عنوان نماد شجاعت و ایمان ماندگار شد.
آری، او کسی نبود جز سید علی اندرزگو.
شهید اندرزگو چریکی بود که دامنه مبارزاتش، از لبنان تا افغانستان گسترده بود. ساواک ۱۵ سال سایهوار دنبال او میگشت، لکن هر وقت به مخفیگاه وی میرسید، او توانسته بود از دام مأموران بگریزد.
۲ شهریور – شهادت سید علی اندرزگو
✅ حکم شرعی:
معروف فقهاء معظم تقلید:
پذیرش حکومت طاغوت، مانند حکومت منحوس پهلوی حرام و مبارزه با آن به هر شکل ممکن واجب شرعی است.