
وطن اصلی
پرسش:
چه مکانی به عنوان وطن اصلی، محسوب می شود؟
فتوای جدید:
در صورتی که فردی در وطن والدین خود به دنیا آمده و حدود شش ماه در آن ساکن باشد برای او وطن صدق میکند و اگر در غیر وطن والدین متولد شده در صورتی که 5-6 سال در آن ساکن باشد، وطن اصلی اوست.
نکته:
معظّمٌله پس از ملاحظه دروسی که قبلا در این رابطه ارائه نموده بودند، این فتوی را بیان فرمودند. (که این نشان از قدرت علمی و تسلّط به مبانی و به روز بودن ایشان میباشد)
لذا مطلبی که در مورد فتوای معظّمٌله مبنی بر رشد و نموّ و درک سن نوجوانی مطرح میشد تغییر کرده است؛ یعنی در وطن والدین ۶ماه رشد کافی است و دیگر سن ۱۰سالگی صحیح نیست.
توضیح:
اقسام وطن دو قسم است:
۱) وطن اصلی
۲) وطن اتخاذی
در خصوص “وطن اصلی” معظّمٌله می فرمایند:
الف. اگر فرزند در وطن اصلی یا اتخاذی پدر و مادر یا یکی از آن دو به دنیا بیاید و 6 ماه آنجا بماند، وطن اصلی وی محسوب میشود و نماز تمام است و حتی اگر از آن مکان برود و اعراض نکرده باشد، زمانی که برای تفریح، صله رحم و… به آنجا بر میگردد، حتی بدون قصد دهه، نمازش تمام است.
ب. اگر فرزند در غیر وطن اصلی یا اتخاذی پدر و مادر به دنیا بیاد، ــ مثلا در وطن حکمی والدین است ــ و والدین به خاطر ماموریت قرار است چند سالی در آنجا بمانند که در این حال فرزند متولد می شود، در اینجا حداقل 5 سالی فرزند باید در آنجا بماند تا صدق وطن اصلی کند.
چند نکته
۱) وطن اتّخاذی جایی است که انسان بعد از آنکه وطن اصلی را ترک کرده است، آنجا را برای تحصیل، کار یا شغل و امثال آن به عنوان وطن ، اتخاذ کرده و محل سکونت قرار داده است؛ خواه از وطن اصلی إعراض کرده یا نکرده باشد.
۲) در تحقق وطن اتخاذی؛ فرقی نمی کند که فرد قصد زندگی دائم یا قصد زندگی بدون تعیین مدّت یا قصد زندگی به مدّت طولانی، مثلا ده سال در آن مکان را داشته باشد.
درصدق عرفیِ وطن اتخاذی، صِرف نیّت کافی نیست، بلکه تحقق لوازم وطنیت نیز خصوصیت دارد؛ مانند اینکه با قصد توطن مدتی (مانند یکی دو ماه) در آنجا بماند و یا کارهایی را انجام بدهد که عادتاً انسان برای توطّن در یک مکان آن کارها را انجام می دهد. ضمناً در حکم مذکور تفاوتی بین وطن جدید یا شهری که قبلاً وطن بوده است نمی باشد.
۳) هر گاه شخص با قصد توطّن، در محلی مستقر شود و کارهایی را انجام بدهد که معمولا انسان برای توطن در یک مکان انجام می دهد، مثل این که خانهای اجاره کرده یا بخرد یا کسب و کاری پیدا کند، از همان موقع، وطن محقّق میشود و نمازش تمام است و گذشت یکی- دو ماه برای تحقّق وطن لازم نیست.
۴) جایی را که انسان برای مدت یکی دو سال برای زندگی انتخاب میکند، عرفاً وطن نیست؛ ولی مسافر هم بر او صدق نمیکند. بنا بر این بدون قصد اقامت ده روز هم نمازش تمام است. و در این حکم فرقی بین اهداف نیست، لذا چه به دلیل شغل باشد، چه سربازی، چه دانشجویی، چه برای زیارت، سیاحت، تفریح، معالجه مریض، صله ارحام و… خانه و زندگی اش را به شهری منتقل میکند و… در تمام این صور حکم یکی است.
۵) به طور کلی کسی که قصد دارد برای همیشه یا سالیان متمادی سالی سه چهار ماه (مانند تابستان و ایام تعطیل) در مکانی زندگی کند، چنانچه وسائل زندگی مانند خانه و امثال آن را فراهم کند، آنجا از نظر عرف وطن دوم او محسوب می شود، اما اگر صرفاً برای ییلاق و مانند آن، بدون قصد توطن و بدون فراهم آوردن لوازم زندگی آنجا برود، تحقق وطن بعید است.
۶) اگر فردی از وطن اصلی یا وطن اتخاذی خود اعراض نماید، دیگر آن مکان حکم وطن وی را نداشته و در صورت سفر به آنجا، نماز شکسته و روزه صحیح نیست، مگر قصد دهه نماید.
مراد از اعراض از وطن، خروج از آن با تصمیم بر عدم بازگشت به آن برای سکونت است؛ بنا بر این اگر حتی احتمال برگشت به وطن را بدهد، اعراض محقق نشده است و همچنان احکام وطنیت باقی است.
در صورت احتمال برگشت به وطن اصلی برای زندگی، اعراض از آن صورت نگرفته و نماز و روزه در آن جا تمام است. بنابراین اگر مکلف در آنجا نمازهای خود را شکسته خوانده باشد، باید اعاده شود و اگر اعراض کرده، برای کامل خواندن نماز باید دوباره قصد توطّن با شرائطش محقّق شود.
۷) کسی که به قصد سکونت دائم یا طولانی مدت، در شهری (مثلاً تهران) اقامت کرده، امّا به دلایلی پس از مدت کوتاهی (مثلاً 3، 4 سال بعد) از آنجا خارج شود (البته با این قصد که پس از مدت طولانی دوباره برگردد)؛ تا زمانی که برنگشته، آن شهر (در فرض مثال، تهران) وطن او محسوب نمیشود؛ بنابر این بدون قصد اقامت ده روز، نماز به صورت شکسته بوده و روزه صحیح نیست.