
ماجراهای فقهآموز (قسمت ۸)
﷽
#ماجراهای_فقهآموز (قسمت ۸)
داستان فقهی: پارچه سیاه مشهد، تابستان ۱۳۱۴
سایههای غروب روی گنبد طلایی حرم امام رضا (علیهالسلام) کشیده میشد، اما فاطمه، چادر سیاهش را سفتتر گرفت.
صدای شیپور مأموران شهربانی از خیابانهای اطراف میآمد: «دستور شاهانه! هر زن بیحجاب آزاد است و هر چادری تارِ عنکبوت قرون تاریکی!».
همسایهاش، خانم اعظم، که شش ماه پیش به دستور حکومت پهلوی، چادرش را به کلاهِ اروپایی تبدیل کرده بود، پچپچ کرد: «فاطمه جان! چادرت را بردار، دیروز زنِ سلمانی را به جرم روسریِ تیره بازداشت کردند…».
فاطمه نگاهی به عکسِ امام حسین (علیهالسلام) روی دیوار انداخت و گفت: «این چادر، فقط پارچه نیست؛ عهدی است بین من و خدا…».
صبح محرم بود. فاطمه و دیگر زنان محله، پارچههای سیاه عزاداری را پهن کردند. ناگهان، گروهی از مأموران با چکمههای سنگین وارد کوچه شدند. فرمانده فریاد زد: «دستورِ مستقیم از تهران! عزاداری و سینهزنی ممنوع! این پارچههای سیاه را جمع کنید!».
مردی از میان جمعیت گفت: «آقا! این تنها روزی است که دلهایمان را به امام سوم گره میزنیم…». چکمهها به سمت او چرخید.
شبِ هفتم محرم، صدای اذان که خاموش شد، مردم پنهانی در مسجد گوهرشاد جمع شدند. فاطمه در میان هزاران زن چادری، زیرِ رواقِ مسجد نشست. روحانی بزرگواری، که مخفیانه از تبعید برگشته بود، شروع به سخنرانی کرد: «…رضاشاه میخواهد دین و شرع را از ما بگیرد، اما بداند خونِ شیعه…».
ناگهان غرش تانکها مسجد را به لرزه درآورد. نورِ پروژکتورها از بالای دیوارها به داخل مسجد پرتاب شد. فریادها بلند شد: «دستور حمله!».
گلولهها شروع به باریدن گرفتند. فاطمه خود را روی بدنِ زنِ سالخوردهای انداخت. صدای شیون و تکبیر با صداهای رگبار درمیآمیخت. خون روی فرشهای مسجد جاری شد…
سحرگاه، وقتی دود و باروت نشست، نقشهایی از چادرهای خونین روی زمین دیده میشد. فاطمه زیرِ انبوه اجساد بود. پارچه سیاه چادرش، با گلولهای سوراخ شده و به موهایش چسبیده بود. پیکرش را فردای آن روز در قبرستان دفن کردند؛ جایی که امروز “قطعه شهیدان گوهرشاد” نام دارد.
در جیب لباسش، تکه کاغذی پیدا شد با جملهای از دعای عرفه:
«خدایا! مرا از ذلّت معصیتات به عزّت اطاعتت بکشان…».
—
پشتپرده تاریخی داستان:
۱) کشتار گوهرشاد (۲۱ تیر ۱۳۱۴):
– پهلوی آمار کشته شدگان در این حادثه تاریخی را در حدود ۱۰۰ نفر عنوان کرد اما در خاطرات سران پهلوی آمار بین ۱۶۰۰ تا ۱۷۰۰ نفر ذکر شده.
– به سند خاطرات فروغی حمام خون در صحن گوهرشاد راه افتاد و از آنجا بود که برای همه دیکتاتوری رضاخان به طور کامل عیان شد.
۲) تبعید:
آن روحانی مبارز، پس از اعتراض به سیاستهای ضد مذهبی رضاشاه، به شهری دیگر تبعید شد.
۳) چادر؛ نماد مقاومت:
– در آن سالها، چادر سیاه به نماد ایستادگی در برابر سیاستهای اجباری تبدیل شد. حتی برخی زنان برای حفظ حجاب، خانهنشین شدند.
۴) تأثیر در انقلاب ۵۷:
– این سرکوبها، خاطرهای شد که دههها بعد، در شعارهای بانوان انقلابی طنین انداخت: «ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است، ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است.»
این داستان، روایتی انسانی از تضادِ سنت و تجددِ اجباری در دوره رضاشاه است؛ جایی که “پارچه سیاه”، هم نشانِ عزا بود، هم پرچمِ مقاومت.
✅ حکم فقهی:
آیا می دانید؟!
از اقدامات خباثت بار و رذیلانهی رضاشاه، ممانعت از حجاب و جلوگیری از عزای سیدالشهداء (علیه السلام) بوده است، که علاوه بر اینکه مخالف قرآن (19 نور، 31 نور، 59 احزاب، 32 حج، 114 بقره) و روایات بوده است، با حقوق بشر هم منافات داشته است.
۱) اصل حكم حجاب از ضروريات دين است و مراعات آن واجب است و عدم رعايت حجاب یا دعوت به بیحجابی از گناهان بزرگ محسوب مىشود.
۲) به طور کلی رعایت شعائر دینی لازم است و مقصود از آن (تعظیم شعائر)، گرامی داشتن و تکریم چیزهایی است که نماد بندگی خدا و مظهر اسلام است و عزاداری امام حسین (علیهالسلام) از مصادیق شعائر محسوب میشود.
شایان ذکر است، اهميت عزاداری بهقدری است که يکی از عوامل احيای مذهب شيعه است؛ و چون ضعف و تضعيف عزاداری ها باعث تضعيف مذهب خواهد بود، از مرحلهی مستحب بالاتر است و در مواردی شبههی وجوب پيدا میکند.