
ماجراهای فقهآموز (قسمت ۳۷)
﷽
#ماجراهای_فقهآموز (قسمت ۳۷)
داستان فقهی: گوشِ پاک
عروسی پسرخالهام بود. هر کسی مشغول کاری بود؛ مادرم لباسها را آماده میکرد، و داداشم جلوی آینه ایستاده بود و با وسواس خاصی موهایش را سشوار میکشید. در همان حال، لبخند شیطنتآمیزی زد و گفت:
ـ جواد! به نظرت اون پسر فشن خاله مرضی هم میاد با اون قیافهش؟ همونی که تازه از پورتلند برگشته.
خندهام گرفت. خواستم چیزی بگویم، اما دهانم را بستم. به جای جواب دادن، رو به مادرم کردم و با صدایی بلند گفتم:
ـ مامان، دیشب حاجآقا روی منبر دربارهی گناهان زبانی صحبت میکرد. مخصوصاً دربارهی غیبت… نمیدونید چقدر روایتهاش تکاندهنده بود!! میگفت: حقالناس پای غیبت همیشه باقی میمونه. از دیشب تصمیم گرفتم خیلی بیشتر مراقب زبونم باشم.
مادرم با سر تأیید کرد، در حالی که آرام تکرار میکرد: «آره… حقالناس خیلی سخته.»
همینطور که حرف میزدم، چشمم به سمانه افتاد. گوشهی اتاق نشسته بود و غرق در کتاب بود. کنجکاو پرسیدم:
ـ عه سمانه! مگه تو نمیای؟
کتابش را بست و آرام گفت:
ـ نه داداش.
متعجب پرسیدم:
ـ چرا آخه؟
نگاهش جدی شد و آهسته ادامه داد:
ـ داداش، گناه فقط با زبون نیست. گوش هم میتونه گناه کنه. شنیدن غیبت فرقی با غیبت کردن نداره. تازه… این مجلس پر از موسیقی حروم و دیجی و رقصه. آدم خودش رو توی محیطی که پر از معصیت باشه بندازه، کمکم دلش هم آلوده میشه.
سکوت سنگینی بین ما افتاد. انگار هر کدام در دل خودمان به چیزی فکر میکردیم. صدای نفسهای آرام مادرم فضا را شکست. او با نگرانی گفت:
ـ آخه اگه نریم، خاله ناراحت میشه.
بعد از چند لحظه بحث و تردید، بالاخره قرار شد فقط موقع شام برویم. هدیهمان را بدهیم، تبریک بگوییم و زود برگردیم.
آن شب با خود عهد بستم مراقب گوشهام هم باشم. چون هرچه وارد گوش میشود، راهی به دل پیدا میکند.
____________________
۱۶ سپتامبر _ روز جهانی گوش دادن
____________________
✅ حکم شرعی:
حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای (مدّظلّهالعالی):
غیبت آن است که در غیاب مسلمان، با قصد مذمت و ایراد نقص بر او، عیب مخفی و پوشیدۀ او را نقل کنند؛ لذا اگر ناراحت نشود نیز غیبت محسوب شده و حرام است.