
ماجراهای فقهآموز (قسمت ۵۸)
﷽
داستان فقهی: وکالت منحلشده
در دادگاه حقوقی تهران،
پروندهای سنگین میان دو شرکت ساختمانی جریان داشت؛ وکیل شرکت A ، آقای دکتر حیدری، از نامآورترین وکلای شهر بود، دقیق، صریح و همیشه آماده!!!
اما شب قبل از جلسهی دادگاه، هنگام کار بر روی دفاعیه، ناگهان دکتر حیدری دچار اُفت فشار شدید شد و از هوش رفت و در بیمارستان بستری گردید.
جلسه بدون حضور او برگزار شد. قاضی، به درخواست موکلین ایشان، جلسه را تجدید کرد و تاریخ جدیدی تعیین نمود.
هفته بعد، دکتر حیدری با چهرهای رنگپریده ولی مصمّم وارد دادگاه شد.
پرونده را روی میز گذاشت و گفت:
«جناب قاضی! با عرض پوزش بابت غیبتم در جلسهی قبل، اکنون آمادهی ادامهی دفاع هستم.»
قاضی که مردی فقیه و باتجربه بود گفت:
«جناب وکیل! وکالتنامه در اثر بیهوشیِ وکیل (یا موکل)، از درجهی اعتبار ساقط است. لطفاً وکالتنامهی جدید ارائه شود.»
آقای حیدری با تعجب پرسید: یعنی چی؟! قاضی گفت: «با نهایت احترام به شما و سوابق ارزشمندتان، باید عرض کنم که از نظر فقهی و حقوقی، وکالت شما در این پرونده به محض بیهوشی باطل شده است.»
سکوتی سنگین در سالن نشست.
دکتر حیدری با حیرت گفت:
«من هنوز قصد و ارادهام برای وکالت باقی است، فقط برای چند ساعت بیهوش بودم…!»
قاضی لبخندی زد و گفت:
«بله، اما طبق فتوای معروف مراجع تقلید بنابر احتیاط واجب وکالت هر یک از وکیل یا موکل به محض بیهوشی باطل میشود.»
دکتر حیدری چند لحظه به میز چوبی خیره ماند.
و بعد گفت:
« درست میفرمایید. فراموش کرده بودم. در حقوق مدنی آمده: وکالت با موت و جنون یکی از طرفین، منفسخ میشود. البته حکم بنابراحتیاط واجب است؛ ولی در هر صورت بنده فعلا امکان رجوع به مرجع دیگری را ندارم؛ پس بهتر است وکالت را تجدید کنم.»
آن روز، دکتر حیدری بعد از خروج از دادگاه، در دفتر یادداشتش نوشت:
«در وکالت، بیهوشی، مرزِ میان اختیار و انحلال است.
و عقل، نخستین موکلِ هر انسان است.»
________________
۱۶ اکتبر _ روز جهانی بیهوشی
________________
✅ حکم شرعی:
بطلان وکالت با بیهوشی
حضرات آیات عظام امام خمینی، امام خامنهای و سیستانی:
وكالت با بيهوشى وكيل و يا موكّل بنابر احتياط واجب باطل مى شود و اگر مانع (بیهوشی) برطرف شود، برگشتن وکالت، به وکیل نمودن مجدد احتیاج دارد. (وکالت مجدّد از او گرفته شود.)