
ماجراهای فقهآموز (قسمت ۳)
﷽
#ماجراهای_فقهآموز (قسمت ۳)
داستان فقهی:
حکم شرعی دوچرخه سواری بانوان
فاطمه، دختر نوجوان از یک خانواده مذهبی و عاشق دوچرخهسواری
اما به دلیل فتوای مقام معظم رهبری و سایر مراجع درباره دوچرخهسواری بانوان در انظار عمومی، نمیتونست تو کوچه و خیابون این کار رو انجام بده.
چون خونده بود که مقام معظم رهبری، دوچرخه سواری بانوان در مجامع عمومی و در جایی که در معرض دید و جلب توجه نامحرم باشه رو جایز نمیدونن.
هر روز از پنجره اتاقش بیرون رو نگاه میکرد که داداشش با دوچرخه توی کوچه میچرخه و حسابی دلش میخواست خودش بره بازی کنه و از رکاب زدن لذت ببره.
یک روز با مادرش درباره این موضوع صحبت کرد…
مادرش که زنی فهمیده و آگاه بود، بهش گفت:
دخترم! ما باید به قوانین و فتاوای دینی احترام بذاریم. اما این به این معنا نیست که تو نمیتونی از زندگی لذت ببری!
مادر فاطمه پیشنهاد داد که در کلاسهای دوچرخهسواری ویژه بانوان شرکت کنه. اونجا دیگه خبری از نگاههای نامربوط مردها نیست و میتونه با خیال راحت ویراژ بده
فاطمه حسابی خوشحال شد و گفت چه فکر خوبی ممنونم مامانجون
فردا صبح در یکی از کلاسهای ویژه دختران و بانوان ثبتنام کرد
در اون کلاس با افرادی آشنا شد که مثل خودش عاشق دوچرخهسواری بودن.
هر روز با هم تمرین میکردن و باهم رکاب میزدن و در کنار هم شاد بودن
این ماجرا باعث شد که فاطمه به این نتیجه و درک برسه که حتی با وجود محدودیتها، باز هم میشه از راه درست و شرعی به آرزوها و لذتها رسید. هم احترام به احکام خدا و قانون جامعه میشه گذاشت و هم لذتها و شادیها رو داشت.
بعد از چند ماه:
فاطمه با همراهی دوستاش تصمیم گرفت یک گروه دوچرخهسواری ویژه بانوان تشکیل بده و با هماهنگی شهرداری، در پارکهای مخصوص بانوان، برنامههای دوچرخهسواری برگزار کردن.
با ایجاد این فضای امن و شاد برای دوچرخهسواری بانوان، فعالیتهای اونها در سطح شهر به سرعت محبوب شد، بطوریکه تعدادشون در مدت ۶ ماه به ۲۰۰ نفر رسید.
نتیجه داستان:
گاهی محدودیتها میتونن فرصتهایی برای خلاقیت و نوآوری ایجاد کنن و با تلاش، برنامه و پشتکار، میشه در مسیر خدا بود و همزمان شادیهای حلال هم داشت.