داستان های فقه آموز

ماجراهای فقه‌آموز (قسمت ۲۲)

‏﷽

#ماجراهای_فقه‌آموز (قسمت ۲۲)

داستان فقهی: زمین بازی

حسین از مسجد به سمت خانه بازمی‌گشت. ذهنش غرق در پایان‌نامه‌ی دانشگاه بود که ناگهان صدایی او را از دنیای فکر بیرون کشید. توپ بچه‌هایی که در کوچه سرگرم بازی بودند، به پنجره‌ی یکی از همسایه‌ها اصابت کرده بود.

در همان لحظه، صدای مرد همسایه از پنجره بلند شد:
ـ صد بار گفتم اینجا بازی نکنین! آرامش ما رو گرفتین… این چه بدبختی‌ایه آخه؟

حسین، میان خشم همسایه و بازیگوشی بچه‌ها، دلش دو نیم شد. از یک سو، به همسایه حق می‌داد، چون بازی بچه‌ها آرامش آنها را بهم میزد و از سوی دیگر، دلش می‌سوخت برای بچه‌هایی که در آپارتمان‌های کوچک و بدون حیاط، جایی برای بازی نداشتن.
ناگهان فکری در ذهنش جرقه زد: فضای مسجد! جای بزرگی برای بازی داره.

در همین اندیشه بود که دستی بر شانه‌اش نشست و صدای آشنای رفیق دیرینش، محمد، در گوشش پیچید. محمد به‌تازگی سطح یک حوزه را به پایان رسانده و معمّم شده بود. چقدر این لباس به او می آمد و برازنده‌اش بود.

ـ سلام حسین جان
ـ سلام آقا محمد! حالت چطوره؟
ـ الحمدلله خوبم. چیزی شده حسین جان تو فکری؟

حسین، موضوع را با او در میان گذاشت. اما محمد سری تکان داد و گفت:
نه داداشم، نمی‌شه. مسجد جایگاهی داره که باید حرمتش حفظ بشه. بازی بچه‌ها، هرچند خوبه، اما با شأن مسجد سازگار نیست. تازه، مسجد محله‌ی ما هم یک‌طبقه‌ست و همه‌اش وقف مسجد شده.

حسین کمی به فکر فرو رفت و گفت:
خب این زمین خالی سر کوچه چی؟ مدت‌هاست همین‌طور رها شده…

برق امیدی در چشمان محمد نشست و گفت:
ـ دمت گرم! خدا رحمت کنه پدر شهیدت رو. اتفاقاً صاحب زمین رو می‌شناسم، مرد مؤمن و خیرخواهیه. امشب با هم بریم سراغش. شاید حاضر بشه فعلاً زمین رو در اختیار بچه‌ها بذاره.

چند روز بعد، وقتی حسین از همان کوچه می‌گذشت، صدای خنده‌ و هیاهوی بچه‌ها از آن زمین خالی تو فضا پیچیده بود.
۲۱ آگوست (30مرداد) – روز جهانی مسجد

✅حکم شرعی:
حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای (دام‌ظلّه):
مسجد، جای بازی و ورزش و تمرین ورزشی نیست و از کارهایی که با شأن و منزلت مسجد منافات داشته و یا هتک شود و با جهت وقف مخالفت داشته باشد، باید پرهیز شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا