أعلم مراجع تقلید از دیدگاه علماء

حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید محمد جواد وزیری فرد

ایشان تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی همچون حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی سعادت پرور پیگیری کرد. وی تحصیلات دانشگاهی خود را نیز در مقطع دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت‌مدرس تهران به اتمام رساند. فعالیت در عرصه اخلاق و تربیت، معاونت پژوهشی و فناوری دانشگاه قم، مسئول دفتر نظارت نمایندگی ولی‌فقیه دانشگاه امام حسین و ریاست دانشکده صداوسیمای قم از جمله فعالیت‌های وی است. او علاوه بر تدریس در حوزه‏‌هاى علمیه، تاکنون چندین جلد کتاب و مقاله به رشته تحریر درآورده است. «پاسدار مکتبی کیست»، «مسائل اقتصادی در المیزان»، «سر الاسراء ۲» و «ظهور نور» برخی از این آثار است.

 

———————————————————— 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در ابتدا این مطلب را باید برای جوانان، اعم از دختر و پسر، روشن کنیم که “اصل مسئله‌ی تقلید چه هست؟”

آیا یک امر عقلی است یا یک تعبد شرعی است و با عقل سازگاری ندارد؟

سپس به بحث تقلید در مسائل شرعی بپردازیم…

اصل تقلید امری است که هم عقلی است، هم در جای جایِ زندگیِ ما و در تکوین و در فطرت انسانی و در غریزه‌ی حیوانی وجود دارد.

شما در حیوانات که نگاه می‌کنید، می‌بینید که برای گذراندن امور زندگی شان، تقلید می‌کنند.

از مادرش تقلید می‌کند. چیزهایی را بلد است که به عنوان غریزه، خدای تبارک و تعالی در وجودش گذاشته است. چیزهای دیگر را به مادرش سپرده است که به او آموزش دهد و او هم تقلید می‌کند.

ما هم از این جهت اِبایی نداریم که بگوییم حیوانات تقلید می‌کنند. بله؛ این ودیعه‌ی الهی ست که خدا در این ها گذاشته است.

انسان‌ها هم، در زندگی شخصی و اجتماعی شان، تقلید می کنند. بچه ها از پدر و مادر تقلید می‌کنند؛ خیلی چیزها را با تقلید یاد می‌گیرند. بچه‌ها از بچه‌های بزرگ‌تر تقلید می‌کنند؛ در زمینه های مختلف آموزشی و فرهنگی تقلید می‌کنند. ورزشکاران تقلید می‌کنند. یک ورزشکار وقتی می‌خواهد ورزشکار خوب و نمونه شود، الگو می‌گیرد. الگو برای چیست؟ برای تقلید کردن است.

همه‌ی کسانی که در ورزش بارز می‌شوند، مثلا در فوتبال که طبعش از بقیه ی ورزش‌ها داغ‌تر است، الگو دارند. ورزشکار می‌بیند حرکتی را که یک ورزشکار انجام داده و مشهور شده است؛ بقیه از او تقلید می‌کنند. مثلا می‌گویند: این دریبل را زیدانی زد…

از او یاد می‌گیرند که چگونه انجام دهند.

علت بیان این بحث‌ها این است که بدانیم بر خلاف آنچه مخالفین دین شایع کرده‌اند، اصل تقلید چیز بدی نیست. اصل تقلید در همه جا هست.

خودِ همانی که با تقلید مخالفت می‌کند، در خیلی از مسائل، تقلید می‌کند.

این تقلید، مبنای عقلی‌اش این است که باید از متخصصِ عالم، در موضوعی که ما علم و تخصص نداریم، تقلید کنیم.

این طبیعی و عقلی است. هر کس قبول نکند، خلاف عقل عمل کرده است. این مکابره و حرف زور و بی‌خودی است.

ما در مسایل زندگی‌مان هم به متخصص مراجعه می‌کنیم، آن هم اعلم!

شما تلویزیون‌تان خراب می شود؛ به چه کسی مراجعه می‌کنید؟! به متخصصِ تعمیرِ تلویزیون می‌دهید.

در بین متخصصان سؤال می‌کنید. باز هم حاضر نیستید هر کسی تلویزیون‌تان را تعمیر کند. می‌گویید: چه کسی از همه بهتر است؟ او اعلم در آن قضیه است.

تمام وسایل الکترونیکی‌تان همین طوری است.

برای خانه‌تان یک بنّا می‌خواهید بیاورید، دنبال این هستید که متخصصی بیاورید و در بین متخصصان، اعلم و داناترشان را بیاورید.

بنابراین، ابتدائاً باید این شبهه را از ذهن بعضی‌ها که به آن مبتلا شده‌اند، از بین ببریم که تقلید، چیز بدی نیست؛ تقلید درست است. بله؛ تقلید از غیر عالم، جاهل و کسی که خودش مسائل را بلد نیست، بد است.

تقلید از آن‌هایی که روی موج شایعات و تبلیغات بزرگ شده‌اند و مشهور شده‌اند، بد است!

تقلید در جایی بد است که انسان هویت خودش را از دست بدهد و بی شخصیت بشود! مثل تقلیدی که امروز شایع است. در لباس، آرایش مو، سر و صورت تقلید می‌کنند. در آواز خواندن و خوردن تقلید می‌کنند.

در کل هم تقلید از کسانی می‌کنند که نوعاً آدم‌های بی‌شخصیتی هستند و خودشان ارزش ندارند؛ اما این پروپاگاندای غربی، تبلیغات دروغین، پوچ و فریبنده کاری کرده است که آن‌ها یک مرجع شده‌اند و جوان ها در جاهای دیگر به خصوص در شرق، از غرب تقلید می‌کنند. این ها بد است!

اگر تقلید با هویت والای انسانی و استقلال فکری و فرهنگی منافات داشته باشد، بد است.

اما اگر انسان در چیزی برای حفظ کرامت، حیثیت، اموال و دارایی هایش تقلید کند، این خیلی هم خوب، طبیعی و امری تکوینی است.

در تشریع هم، همین است.

ما مسائلی که در شرع داریم، مسائل انسان‌ها است؛ مسائل زندگی است که همه باید بدانند؛ اما این از عهده‌ی همه بر نمی‌آید!

انسان نه بدون درس خواندن می تواند مسائلش را بفهمد _ از مسائل کاملاً شخصی‌اش گرفته تا مسائل اجتماعی، اقتصادی و … _  نه هر کسی می‌تواند اینقدر درس بخواند!

سالیان متمادی انسان درس بخواند تا بتواند این مطالب را بفهمد.

حال از کجا بفهمد؟ از خودش؟ خیر!!!

زیرا خود او با ما فرقی نمی‌کند. او از منابع کسانی باید بفهمد که مرتبط با وحی هستند و در آن ها اشتباه و خطا نیست. از قرآن و سنت که در هیچ کدامش خطا نیست، استنباط کند که “آقا! وظیفه این است…” و ما هم از آن، این مطلب را اخذ کنیم؛ این تقلید، درست است!

بنابراین، در مسائل شرعی از هر عمامه به سری نمی‌شود تقلید کرد. از هر کسی که مدعی بود در حوزه درس خوانده است، نمی‌شود تقلید کرد.

باید از کسی تقلید کند که با شیوه‌های فهم و استنباط احکام آشنا و متخصص در آن ها باشد و منابع را دیده و با استفاده از آن منابع، احکام را استخراج کرده باشد. این احکام در حق خودش و در حق کسانی که از او تقلید می‌کنند، حجت است.

حجت است به این معنا که اگر این شخص طبق این ها وظیفه اش را انجام داد، فردا معاقَب و مؤاخَذ نیست و بریء‌الذمه است. و اگر طبق این‌ها انجام نداد، فردا باید پاسخ‌گو باشد.

حال این که شما تلویزیون‌تان را به کسی که به اصطلاح از بقیه واردتر است می‌دهید، یعنی اعلمیت در موضوع خودش.

در این مسائل به کسی مراجعه کنید که از بقیه سواد، فهم و درکش بیشتر باشد. به علاوه این که خصوصیات دیگری هم هست که آن ها دخیل در این است که اشتباه نکند؛ مثلاً مخالفت با نفس. از روی هوای نفس حکم ندهد و فهمِ استخراج داشته باشد.

خب حالا این مسئله پیش می‌آید که ما چطور عالِم و اَعلَم را بشناسیم؟

عالم کسی است که تقریبا راه و رسم استنباط را می‌داند و به منابع هم دسترسی دارد. در میدان می آید، خودش را عرضه می کند. حال از بین این ها که خودشان را عرضه کرده‌اند و گفته اند که “ما می توانیم این کارها را انجام دهیم” ، اعلم کیست؟

این که بخواهیم بفهمیم اعلم کیست، باید ببینیم که چه چیزی را می‌خواهیم پیش آن‌ها ببریم؟ کدام وسیله‌ی الکترونیکی‌مان را می‌خواهیم آن ها تعمیر کنند؟ کدام درد، مسئله، سؤال و احتیاج مان را می‌خواهیم به آن ها عرضه کنیم که در آن جهت، ما را راهنمایی کنند؟ تکلیف ما چه هست؟

دین، مشتمل بر تمام مسائل و نیازهای زندگی بشر است. دین فقط طهارت و نجاست نیست. فقط نماز و روزه نیست. فقط خمس و حج و زکات نیست. فقط احکام میت نیست.

بحث طلاق و ازدواج هم جزء دین است. گاهی مردم خودسرانه ازدواج‌هایی می‌کنند یا طلاق هایی می‌دهند که هیچ ربطی به دین ندارد!

معاملات بازار، همه‌اش جزء دین است. مسائل در اقتصاد، در صنعت، این‌ها جزء دین هستند. مسائل نظامی، دفاعی و هجومی جزء دین هستند. مسائل مربوط به اطلاعات، فنون جدید امروز، فضای مجازی، مسئله‌ی مربوط به هوش مصنوعی، همه‌ی این‌ها جزء دین هستند.

این نیست که دین یک طرف باشد، این مسائل هم یک طرف!

سیاست هم که عین دیانت ماست.

انسانی که در این مسائل زندگی می‌کند، فقط وقتی که در بین دو رکعتی، سه رکعتی یا چهار رکعتی شک کرد، لازم باشد که به شرع و مرجع مراجعه کند؛ این نیست!

زندگی دینی، یعنی در لحظه به لحظه‌اش…

مثلاً میوه یا شیرینی می‌خواهیم بخریم؛ خرید شیرینی و میوه‌ی ما، یک مسئله‌ی دینی است. از کسی می‌خرید که جنس خارجی می‌آورد؟! از کسی می‌خرید که به بیگانه کمک می کند؟! از کسی می‌خرید که تبلیغ غیر دین می‌کند؟! از کسی می‌خرید که شبهه است که مسلمان است یا خیر و آیا در ساختن این چیز دست دارد یا خیر؟!

این مسئله‌ی دینی است. مردم کاری ندارند که از کجا هر چه بخواهند بخرند! این طوری نیست!

شما مثلاً می‌خواهید یک تلفن همراه تهیه کنید؛ این خرید و فروش مسئله‌ی دینی است. باید انسان بداند چی؟ از کجا؟ چطور؟ با چه مقاصدی؟ می‌خرد.

اما نوشابه‌ها!

مردم به نوشابه مبتلا شده‌اند! حالا چه بخرند؟ شما یک بطری نوشابه می‌خرید؛ ممکن است این به کمک پول‌های دیگر، گلوله شود و در مغز یک مجاهد مسلمان بخورد!

بمب بشود و بر سر یک خانواده‌ی مسلمان بیافتد!

این یک مسئله‌ی دینی است. نمی‌شود که ما همه چیزمان را رها کنیم و فقط دین را منحصر به همان نماز و روزه بدانیم! آن هم بخوانیم یا نخوانیم! بنابراین، همه‌ی این‌ها مسائل دین است.

هر چه در زمان پیش برویم، این مسائل بیشتر می‌شود. امروز فضای مجازی، موبایل و ماهواره هستند که دیروز نبودند. انواع و اقسام بازی‌ها، انواع و اقسام ارتباطات، انواع و اقسام خوردنی‌ها امروز هستند که دیروز نبودند. این ها همه در زندگی‌مان است.

حال می‌خواهیم در این مسائل تکلیف‌مان را بدانیم؟ باید از چه کسی بپرسیم؟

از کسی بپرسیم که خودش نمی‌داند فضای مجازی چیست؟! من کسی را به عنوان مرجع تقلید انتخاب کردم، سپس به او مراجعه کرده و در مورد فضای مجازی صحبت می‌کنم، هیچی متوجه نمی‌شود!  خب چه چیزی دست‌گیرم می‌شود؟! جز اینکه به این قضایا بدبین بشوم، چیز دیگه‌ای برایم می‌ماند؟! نه!

می‌خواهم وارد یک مجموعه‌ی نظامی بشوم و از مرجعم سؤال کنم که: «رفتن به این جا جایز است یا جایز نیست.» او از مسائل نظامی اصلاً سر در نمی‌آورد! نقش مسائل نظامی را در حفظ دین اصلا نمی داند! چه کار کنم؟!

جوان، به هنر و موسیقی علاقه‌مند است. در خودش استعداد نواختن یک موسیقی را می‌بیند. از طرفی دیگر هم در خانواده متدین بار آمده است. به او گفته‌اند و یا خودش دلش می‌خواهد که برود مسئله‌ی شرعی‌اش را بداند…

خب از چه کسی بپرسد؟! از مرجعی که مسائل موسیقی را می داند یا آن مرجعی که یکسره بگوید: هر نوع موسیقی و داشتن هر نوع آلات آن حرام است؟! از کسی که اصل موسیقی را می‌شناسد، مطرب و غیر مطرب را می شناسد

و رابطه‌ی انسان با موسیقی را تشخیص می‌دهد، سؤال کند یا از کسی که اصلا موسیقی رزمی را قبول ندارد و نقش موسیقی رزمی در غلبه‌ی لشگر اسلام بر کفر را اصلا نمی فهمد، بپرسد؟!

خود آن مرجع موضوع را نمی‌شناسد و نمی‌داند که با موسیقی، بعضی از معارف دینی را می شود تبلیغ کرد و هیچ فساد و طربی به آن معنا ندارد! موضوع را نمی‌فهمد! حال این جوان چه کند؟

جوان استعداد نقاشی دارد و می‌خواهد نمایشگاه بزند. این مرجع، نقش نقاشی را در پیشبرد دین و توسعه ی عدالت در جامعه نمی‌فهمد! جوان از او چه سؤال کند؟! سؤال کند که من نقاشی کنم یا خیر؟! فوری یک روایت و فتوایی را بیاورد که مثلاً کشیدن صورت، این طور عیب و مجازات را دارد. خب خوف به جامعه وارد می‌شود!

اگر کسی چنین مرجعی داشته باشد، نه می‌تواند در هنر کاری کند، نه می‌تواند در نقاشی کاری کند، نه می‌تواند در خطاطی کاری کند، نه می‌تواند در هنرهای جدید کاری کند، نه می‌تواند ابتکار بدهد، نه می‌تواند موسیقی دان بشود و نُت بنویسد!

علمای ما سابقاً در موسیقی متخصص بودند؛ می‌توانستند آهنگی تنظیم کنند که با شنیدن آن گریه کنی و می‌توانستند آهنگی تنظیم کنند که بلافاصله بعد از آن گریه، شما را به قهقهه وادار کند! می‌توانستند آهنگی بنوازند که غمگین یا شاد بشوی!

گاهی با آهنگ ممکن است یک عده‌ای را درمان کنند؛ نه به این شکلی که بعضی‌ها معتقدند! اصل این‌ها در طبیعت است. این بلبلی که این قدر قشنگ می خواند و نُت خاصی دارد، این در طبیعت است. این‌ها را که خدا در طبیعت قرار داده است، برای استفاده‌ی بشر است. حال بشر منحرف شده است و انحرافی کار می‌کند، کاری نداریم.

مرجع تقلید باید بیشتر از مقلِّد، این ها را بشناسد؛ نه اینکه مقلِّد این‌ها را بخواهد به او بگوید و او اصلاً متوجه نشود!

حال از مطالبی که عرض کردم، معلوم می‌شود که این جوان دنبال چه کسی باید برود.

همه‌ی این‌ها مسائل این جوان است. فرهنگ، نظامی‌گری، ازدواج، خرید انواع و اقسام طلا و غیر طلا، آرایش‌هایی که می‌بیند و میل می‌کند، مسئله‌اش است. این‌ها همه مسئله‌اش است.

این‌ها را برود از چه کسی سؤال کند؟ از کسی که این‌ها را می‌فهمد یا نمی‌فهمد؟!

خب؛ پاسخ روشن و معلوم است؛ از کسی که هم این‌ها را می‌فهمد و هم بهتر از بقیه می‌فهمد.

این، مسئله‌ی تقلید امروز بچه هاست. پس هم اصل مسئله‌ی تقلید و هم این مسئله، باید روشن بشود.

این باید روشن بشود که اگر کسی از یک اعلم در یک موضوع، تقلید کرد، شرف است. همین‌طور که ما تلویزیون‌مان را به کسی داده‌ایم که از بقیه تعمیرکارها واردتر است، افتخار می‌کنیم؛ می‌گوییم به فلانی داده‌ایم ، این‌طوری تعمیر کرد…

تقلید از مرجع اعلم در مسئله، شرافت است؛ و تن دادن به غیر اعلم، یک نوع ذلت است؛ یا لا اقل، پایین آمدن از آن شرافت است. این باید روشن بشود.

بنده نظرم این است.

با توجه به مطالبی که عرض کردم، یعنی چه؟

یعنی مبنای مرجعیتِ مرجع تقلید، جامعیت در فهم مسائل است.

خب آدمِ کامل کیست؟ آن کسی که دست و پایش، چشم و بینی‌اش، همه‌ی این ها آن اندازه که باید باشد، باشد.

اگر زبان برای سخن گفتن، چیز خوبیست، معنایش این نیست که این آدمِ کامل باید زبانی نیم متری داشته باشد! ولی چشمش جایی را نبیند؛ این کامل نیست.

جامعیت، مطلب مهمی است. خدای تبارک و تعالی، انسانی را که آفریده، همه چیزش را به اندازه‌ی خودش داده است. اگر کسی بینی‌اش هیچ بویی را نتواند استشمام کند، نقص جسمی دارد. می‌گوییم: او ناقص است. باید چشمش به اندازه ببیند؛ بینی‌اش هم به اندازه بو را استشمام کند؛ گوشش هم به اندازه بشنود؛ مغزش هم به اندازه کار کند؛ این کامل است.

مبنای این کمال او، جامعیت است. اگر فقط دست دراز داشته باشد، این کمال نیست.

در این قضیه هم جامعیت، مبناست. جامعیت برای کمال اعلمیت، مبناست.

حال شما پیدا کنید کسی را در جامعه، که این جامعیتی را که می‌گوییم _ به نسبتی که الان یک انسان می‌تواند داشته باشد _ دارا باشد، آن وقت می‌شود انسان این جامع و جامعیت را رها کند و به سراغ دیگری برود؟!

در حالی که فطرت انسان حکم می‌کند سراغ کسی برود که اعلم باشد.

با توجه به این حرف‌ها، این جامعیت را شما کجا پیدا می‌کنید؟

در حال حاضر این جامعیت، قطعا متعیِّن در یک نفر است.

بقیه‌ی کسانی که مدعیِ این قضایا هستند یا دیگران آن‌ها را مطرح می‌کنند، اگر در یکی از این موضوعات، عُشر کمال آن آقا را دارند، بیایند نشان بدهند که قبول کنیم.

در حالی که این نیست؛ در آقا، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی)، آن قدر از این عوامل و جامعیت شکل گرفته است که دیگران با ایشان قابل مقایسه نیستند.

دیگران در خیلی از این عوامل، عُشر او هم نیستند که بخواهیم مقایسه کنیم!

افراد از هر صنف و طایفه‌ای که با معظّمٌ‌له مواجه می‌شوند، ایشان مسائل آنها را می‌فهمد، بلکه بهتر از خودشان می‌فهمد.

این شخص است که می‌تواند در این مسائل فتوا دهد.

الان از کسانی که مدعی هستند یا کسانی که معرفی‌شان کرده‌اند و در مظانّ مرجعیت هستند، بپرسید: مستشاری نظامی یعنی چه؟ اگر توانستند قضیه را درست تبیین کنند که سپس بتوانند به این جوان بگویند که تو می‌توانی مستشار بشوی یا نمی‌توانی؟ بر تو جایز است یا بر تو واجب است؟! سپس پای فرمایش ایشان بنشینید تا تفاوت تبیین مسئله مستشاری را بفهمید و فرق علم و جهل در مسئله برای‌تان آشکار شود.

اتفاقاً صحبت های اخیر ایشان است که مستشار یعنی چه؟ …

اگر چشم‌هایتان را ببندید و نفهمید این کیست که صحبت می‌کند، خیال می‌کنید یک متخصص درجه یک نظامی است که می‌فهمد مستشار نظامی یعنی چه!

چنانکه در مسائل هنر، موسیقی، ادبیات و شعر همین‌طور است.

جوان می‌خواهد شعر بگوید و تکلیفش را هم بفهمد. باید به سراغ کسی برود که می‌داند.

ایشان با هر دسته‌ای که صحبت کند، اگر چشمت را ببندی و نشناسی که این آقا چه کسی است، وقتی صحبت می‌کند، اگر سر رشته‌ای از آن مطالب داشته باشی، متوجه می‌شوی که ایشان از خود اهل آن فن، واردتر است.

چنانکه شاعران، موسیقی دانان، فیلم سازان، هنرمندان، مورّخین و اهل تاریخ، به این قضیه معترف هستند.

همه معترف‌اند که آن جامعیت لازم در ایشان هست. این اعتراف برای این که فرد با طیب خاطر و از سر عشق و صفای نفس، تقلید از ایشان را بپذیرد، کافی است.

ما جای دیگری سراغ نداریم! تعصب هم نداریم!

من در حال استدلال هستم. اگر تعصب داشتم همان ابتدا می‌گفتم بله؛ ایشان اعلم است ولاغیر.

هرکس هم شهادت بر این قضیه را انکار کند، «آثِمٌ قلبُه» (۱) است. گنهکار است. این از فطرت انسانی دور افتاده است.

کسی که شهادت بیِّن را انکار کند، این خلاف فطرت حرف می‌زند.

بنده معتقدم که این مطلب آنقدر بیِّن و آشکار است که گاهی آدم می‌گوید: اگر این جوانان نبودند که می‌خواهند تازه تقلید کنند یا کسانی که می‌خواهند مقلَّد و مرجع‌شان را عوض کنند، نبودند، می‌گفتیم: این (اصل تقلید، تقلید از اعلم، منحصر و متعین بودن اعلمیت در حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی)) اساساً امری بدیهی است. بحث لازم ندارد!

اما چون این افراد هستند، بنده این مطالب را عرض کردم.

و خلاصه اینکه باید مطابق فطرت دینی، در جستجوی مرجع جامع و اعلم بود و جز این راهی نیست.

الحمد للّه رب العالمین
سید محمدجواد وزیری فرد

 

 

 

پاورقی:
۱) وَ إِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَ لاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَ مَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ. سوره بقره، آیه ۲۸۳.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا